برخی از داستان نویسان حرفه ای به شیوه ای از تکنیک حرف می زنند که ارزششان را برای من تا حد داستان نویس حرفه ای پایین می آورند. آن ها هیچگاه خالق نخواهند بود. یک خالق نمی تواند داستان را به چند شیوه پایان برد یا پیرنگش را هر طور خواست تغییر دهد. یک خالق، اثرش دارای یک روح است و یک کالبد. کلمات صرفا کالبدند، روحِ اثر، وجود ذهنی آن است. من اگر به تکنیک ها هم اهمیت می دهم صرفا به این دلیل است که روحی زیبا لایق کالبدی زیبا و بی نقص است. پایان های متفاوت، زاویه دید های مختلف و کلمات پشت سر هم خودشان را به من نشان می دهند و من برازنده ترین آن ها را برای اثرم انتخاب می کنم.

داستانی که در ذهنم شکل بگیرد دیگر شکل گرفته و تا آخر عمر همراه من است. کالبدش اما قابل تغییر است و اینجاست که برای من سر و کله ی تکنیک پیدا می شود. با این وجود هم تمام تلاشم بر این است، خلقت اولیه را طوری رقم بزنم که نیاز به هیچ تغییری نباشد. اما اگر احیانا نیاز به تغییری باشد، نمی دانید با چه عذاب وجدانی آن را اعمال می کنم.

در نهایت خلقی کامل است که وجود ذهنی آن به بهترین شکل با کلمات به منصه ی ظهور رسد. و لازم به تذکر نیست که وجود ذهنی واقعا موجود نیست مگر اینکه حیاتی از تفکر و تعمق داشته باشد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها